جدول جو
جدول جو

معنی ابن قنفذ - جستجوی لغت در جدول جو

ابن قنفذ
(اِ نُ قُ فُ)
ابوالعباس احمد بن حسن بن علی بن خطیب بن قنفذ. از مردم قسنطینه و او قضای آن شهر داشت و در نیمۀ اول مائۀ نهم هجری میزیست. او راست: کتاب الفارسیه فی مبادی الدوله الحفصیه (از سال 461 تا 804 ه. ق.). و شرح الطالب فی اسنی المطالب در تراجم مشاهیر علما تا سنۀ 807
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ قَمْ بَ)
حکم بن محمد مازنی. از مشاهیر شعرا در دولت عباسیان به نیمۀ مائۀ دوم هجری. مولد او بصره است. وی را با مسلم ولید انصاری شاعر مهاجاتی معروف است. و ابن الندیم گوید او را پنجاه ورقه شعر است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ قِ)
مؤیدالدوله ابوالمظفر مجدالدین اسامه بن مرشد بن علی حمیری شیزری. مولد او به سال 498 هجری قمری و وفات به دمشق در 584. او سفرهای بسیار کرد و امور عظیمه از جمله وقایع صلیبیین دید و در سفرنامه مشهودات خویش بنوشت. او راست: کتاب البدیع. کتاب الاعتبار و جز آن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ نَ فی ی)
آنکه او را پدر از خانه برانده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قُف ف)
ابوالفرج امین الدوله بن موفق الدین یعقوب بن اسحاق کرکی نصرانی. طبیب و فیلسوف. پدران اودر خدمت ملوک ایوبی شغل کتابت داشته اند. مولد ابن قف در کرک است، و در بعض نسخ عیون الانباء آخرین کس است که ابن ابی اصیبعه نام برده و از اینرو بعضی اشتباهاً او را تلمیذ ابن ابی اصیبعه گمان کرده اند. ابن قف در دمشق و دیگر شهرهای شام شغل طبابت میورزید. او راست: شرح کلیات قانون. الشافی فی الطب. شرح الفصول. مقاله فی حفظ الصحه. کتاب العمده فی صناعه الجراح. حواش علی ثالث القانون. شرح اشارات ابوعلی بن سینا. جامعالغرض فی حفظ الصحه و دفع المرض. المباحث المغربیه. مولد او به سال 630 ه. ق. و وفات در 685 بوده است
لغت نامه دهخدا